دیوار شیر دروازه کابل
نویسنده یاسر احمدی «ترکانی»
بسیاری از مناطق سرزمین ما تا هنوز ثبت تاریخ نشدهاند؛ ولیخوشبختانه، توسط مردم سینه به سینه و نسل به نسل تا هنوز انتقال یافتهاند. دیوار شیر دروازه یکی از این مناطقاست.
زمانی که شاگرد مکتب بودم. روزی از استاد مضمون تاریخ خود، در بارهی دیوار«شیردروازه» پرسیدم. ایشان در پاسخ چنین اظهار داشتند:
در زمان شاه کابل یا رتبیل شاهان، شخصی به نام زنبورکشاه که مرد مستبد و ظالم بود، حاکم شهر شد.
این حاکم تصمیم گرفت که به خاطر جلوگیری از حملات دشمن دیواری را اعمار نماید. روزانه در ساختوساز این دیوار حدوداً نزدیک به 100 تن جمع می شدند و گِل (پخسه) را دستبهدست انداخته تا که به نفر معمار میرسید. در جریان دستبهدستکردن گِل، اگر از دست کسی گِل پایین میافتاد، پادشاه در جای پخسه خودش را میماند. از این عملکرد حاکم مردم بسیار به ستوه آمده بودند.
در یکی از روزها یک تن از کارگران این دیوار در شهر کهنهی کابل عروسی میکند. فردای عروسی خود به طرف کار روان میشود. زنش مانع رفتن آن شخص میشود و در نتیجه بعد از اسرار زیاد، مانع رفتن شوهر خود میشود. زنش به کار میآید و شروع به کار میکند.
پادشاه آمد و دید که در بین کارگران مرد، یک زن هم مشغول به کار است. پادشاه بسیار عصبانی شد. صدا کرد: این زن کیست؟ زن با شجاعت تمام نزد شاه آمد. جواب داد: کدام زن؟ شاه گفت شما. زن رو به طرف کارگران کرد. گفت: در بین کارگران، من مردی را نمیبینم؛ بلکه همهی شان زن است؛ چرا که اگر مرد میبودند؟ زیر بار ظلم شما نمیرفتند. همین بود که کارگران به غیرت آمده بالای حاکم حمله کردند و او را از اسب پایین انداخته و هلاک کردند. از آن به بعد مردم راحت شدند.
اما در نوشتههای علیاحمد کهزاد چنین آمده است: پیرامون زمانهی اعمار دیوارهای «آسمایی» و«شیردروازه»، سال و سنهی دقیق وجود ندارد. با نشانیکردن چند مقطع تاریخی میتوان دورانی را پذیرا شد؛ مثلاً وقتی میخوانیم که در آثار مؤرخینی مانند «استرابون» و« بطلیموس» از دیوارهای کوههای نامبرده خبری نیست، بعید به نظر میرسد که وجود آنها را در زمانهی پیش از میلاد بپذیریم؛ اما وقتی در کتاب«حدود العالم من المشرق الی المغرب» و یا در نبشتههای «ابن حوقل» از قلعت کابل و داشتن یک راه رسیدن به آن سخن میرود، میشود پذیرفت که پیش ازسدههای نخستین هجری دیوارها وجود داشتهاند.
پیرامون عقاید و باورداشتهای دینی باشندگان آن غالباً توحید نظر وجود دارد که«برهمنیها» و«بوداییها» بودهاند. در همان کتاب حدود العالم است که کابل شهرکیست و او را حصاریست محکم و معروف به استواری و اندر وی مسلمانان و هندوان و اندر وی بتخانههاست.
شاهان کابل یا رتبیلشاهان بازماندگان کوشانیها و یفتلیها بودند. مذهب ایشان بودایی بود. آنها با توجه به ضرورت دفاعی، دیوارهای مستحکمی را بنا نهاده بودند تا جلو تجاوز مهاجمین را بگیرند.